بیست یگماهگی تابیست چهارماهگی نبات مامان
شیرین زبونم سلام
امیداین دارم روزیکه که داری مطالب وبلاگتو چک میکنی توهم مثل مامانی که ازمرورخاطراتت حض میکنه وشادمیشه شادبشی
خوب دلربکم بریم سراغ احوالات خانواده گوگولمون توسه ماه پایانی دوسالگیت
برنامه ماهمچنان برقرار وقتی بابامدرسس مامانی میره مغازه وشما توخونه یایامیکنی وبابابزرگ یامادرجون میان پیشت تاوقتی که بیداربشی صبحونه بخوری ببرنت خونه خاله عزیز البته چه عرض کنم خونه که نه صرفاجهت کنجگاوی وچش سفیدی دنبال اقارضا تومغازه ای
عسلم یه چندماهی بدجوریوبس میشی البته زیرنظرپزشکی ولی یه وقتای خیلی اذیت میشی واقعا من بابا بدجوردرگیراین موضوعیم یه چندباری مامان به اشتباه به توصیه اطرافیان مجبوربه استفاده ازشیاف شد وهمین موضوع ترستوازدفع بیشتر کردالبته ناگفته نماندشدیدن تمایل به غذاهای که تشدیدکننده یوبس هست داری موز وتخم مرغ باید قایم کنیم ازدستت به توصیه دکتر بایدگشنه نگهت دارم تامجبوربه خوردن سوپ بشی یمدت که غذاهاتومراعات میکنیم وضعیتت بهتره امیدوارم هرچه زودتر مشگل برطرف بشه
خوب حالا دراستانه 2سالگی بریم سراغ واژگان جدیدت
اول ازهمه اسم خودته که خیلی نازمیکی ایتان تایه چیز که دوست داری ودست کسی دیگه ای میبینی بادستت میزنی روسینت میگی مال منه ماله منه مال ایتان
علی اقا<پسردایت>به نیکان جون میگه ریگان
بادکنک----بادبادی
مادرجون---مجون
دوچرخه ----ایچرخه
فاطمه----هاتنه