شادی یعنی...
سلام جینگیلگ مامانی ببخش که این روزا خیلی دیربه دیر میام برات مینویسم به شکرخدا من بابای یه چندروزی رفتیم خونه خودمون سرمون بدجورگرم جابجا شدن اسبابا بود انشاالله که پسرگ نازم بااون پاهای گوگولوش به سلامت بیادبه جمعمون توخونه گرممون ماکه براامدنت لحظه شماری میکنیم فندوقم.
جیگرم میدونم این چندروز خیلی اذیت شدی مامانی همش سرپابود خستگیش مال فینگیلی مامانی بخاطرهمین حرگاتت خیلی کمرنگ بود منم نگران که نکنه خدای نکرده براعسلکم مشگلی پیش امده باشه اماباتوصیه اطرافیان باچندروز استراحت اوضاع یکم بهترشدوجنابعالی با یه کش وقوس دلمون شاد کردی الهی من فدات بشم الهی جیگرتوبخورم احساس میکنم این اواخررشدت بهترشد اخه یه وقتای که داری خودت جابجامیکنی احساس میکنم که دست پاته یاسرت گاهی وقتا که مشت لگدمیزنی ازخوشحالی گریه ام میگیره باحرگاتت دلم میلرزه ضعف میکنم یه حالی میشم فکرکنم به همین میگن حس مادری خدایااین حس ازهیچ زنی دریغ نکن امین