NikanNikan، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

پسمل مامان

روزای جدید(یکماهگی فندوق جون)

1394/4/8 11:55
نویسنده : مامانی
140 بازدید
اشتراک گذاری

 

اینجاازکوچه پس کوچه های مادرفرزندی مینویسم برای پسری که چشمهای قشنگشوروی دنیابازکرد وحالا دنیای من وهمسرم شده سعی میکنم براپسرم هرچی درتوانم هست انجام بدم ولی بهم ثابت شده که همه چیز دراختیارخداست پس ازش تمنادارم بهترینها براپسرم بخواد.

نیکان مامان اینقدروقتم پرکردی که حتی زمان برا انجام کارشخصیم ندارم چه برسه به اینکه بیام برات بنویسم وچقدرلذت بخش انرژی وزمان برای تو صر ف کردن .خوب اقانیکان بعدبدنیاامدنت متاسفانه مامانی اصلا شیرنداشت بهت بده نمیدونم علتش استرس بودیایکم زودبدنیاامدنت بود خلاصه جنابعالی ازگرسنگی زیادگریه میکردی بابای اصلا دوست نداشت که شیرخشک بخوری هرچندکه چندین داییه برات اوردیم ولی تواین مدت شبا گرسنه میموندی جیق میزدی منو خاله مادرجون بی دست پامیشودیم ولی به شکرخدا بعدپنج روز بااین معجونهای که مامانی میخورد یکم یکم سرکله شیرمامان پیداش شدولی جنابعالی  بلدنبودی خوب بگیری هرچندکه تواین چندروز خیلی سخت گذشت به جفتمون گریه عالیجناب بخاطرگرسنگی گریه مامانی برا گل پسری خلاصه  گذشت اون روزها .من پسری یه پنج شش روزی خونه مادرجون بودیم مادرجون خاله وقتی سه روزت بود زیرگوشت اذن گفتن حالا فیلمش هست انشاالله بزرگ شدی میبینی بعدش بهمراه بابای یه چهارروزی خونه مادری بودیم زحمتای مامان پسری افتادگردن مادربابای دستش دردنکنه بعدده روزت بردتت حموم کلی باهم اب بازی کردین اخه شما خیلی اب دوست داری تو اوج گریه یه کاسه اب بریزیم روسرت ساکت میشی  من که از اول گفتم تو ماهی گوچولوی منی هی دم دم میزنی .

پسرمامان یه شبای اصلا خواب نداری عین جغدتاصبح بیداری ومامانی مجبورچرت چرت زننان بپات بیداربمونه انگاری شب روزت برعگس اقادکترمیگفت تاموقعی که درک درستی ازشب روز پیداکنن این روال ادامه داره وبعدش خوب میشه ولی خداروشکریکم یکم بهترشدی هرچندیه چندشبدرمیون یه کولی بازیهای درمیاری .

مامان جون وقتی 15 روزت بودبهمراه باباجون مادری بردیمت پیش دکترصادقی وختنه ات کردیم یک ریز گریه میکردی منم از صدای گریه ات کریه میکردم مامان جون صدات یجوریه کم میگریی سریع گلوت میگیره وناله میکنی مامانی جیگرش برات کباب میشه بعدچندروز خداروشکربخیه هات خوب شد وزخمت خشک شد مادری باباجون وبابای زحمت گشدن برات یه جشن گوگولوگرفتن تقریبا 20روزه بودی دستشون دردنکنه انشاالله که بسلامت بزرگ بشی سورصات عروسیت وسورموفقعیتای زندگیت برگزارکنیم.

عزیزکم پایان یکماهگی بردمت قدوزن یک گیلو اضاف کرده بودی یعنی چهارهشتصد بودی قدتم پنجاه پنج بود ظاهرا بشکرخدا نرمال پیش رفتی تااینجا.

اینم عگسای بیست روزگیت

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسمل مامان می باشد